سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت
بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره گریه
ام می گیره
بذار رو سینه ام سرت رو چشم های خیسو ترت رو
بذار تا سیر نگات
کنم بو بکشم پیرهنت رو
بغل کن و بچسب بهم بکش دوباره دست بهم
جز تو کسی رو
ندارم نزدیک تر از نفس بهم
وقتی چشات خوابش میاد آدم غم هاش یادش میاد
یه حالتی تو چشماته که عشق خودش باهاش میاد
وقتی چشات خوابش میاد آدم غم هاش
یادش میا
یه حالتی تو چشماته که عشق خودش باهاش میاد
.
اگر تنها یک دقیقه از عمرتان باقی بود چه می کردید؟
گریه کردم گریه کردم اما دردم و نگفتم
تکیه دادم به غرورم تا دیگه از پا نیفتم
گریه کردم گریه کردم ..
چه ترانه بی اثر بود مث مشت زدن به دیوار
اولین فصل شکستن آخرین خدا نگهدار
من به قله می رسیدم اگه هم ترانه بودی
صد تا سد و می شکستم اگه تو بهانه بودی
اگه هم ترانه بودی اگه تو بهانه بودی
گریه کردم گریه کردم اما دردم و نگفتم..
با تو فانوس ترانه یه چراغ شعله ور بود
لحظه ها چه عاشقانه قاصدک چه خوش خبر بود
کوچه ها بدون بن بست آسمون پر از ستاره
شبا گلخونهء خورشید واژه ها شعر دوباره
واژه ها شعر دوباره...
دست تکون دادن آخر توی اون کوچه خلوت
بغض بی وقفهء آواز گریه های بی نهایت..
گریه کردم گریه کردم اما دردم و نگفتم..
آهای کافه چی..
میزهارو همشون رو یه نفره بچین...همه تنهاییم.
وقتی
همه جا ساکته...وقتی تنهایی...خسته میشی با خودت میگی چرا اینجوری اینجا
تنهای نشستم...بعد یاد عشق میفتی..و بعدش اذیت میشی...از زمین و زمون گله
میکنی...میخوای شاد باشی...کی میشه نمیدونم...کی این دل غمگین شادی رو
میبینه...این غم سنگینه...دلم میخواد
یکی یاری کنه...
تو بخند تو این هیاهو
شب سرد و دل شیدا و روز دلگیر
تو بخند تو این هیاهو
قلب من اندازه قلب تو نیست
خیلی راهه از زمین تا آسمون
رفتیُ خاطره های تو نشسته تو خیالم!
بی تو من اسیر دست آرزوهای محالم!
یاد من نبودی اما، من به یاد تو شکستم!
غیر تو که دوری از من ، دل به هیچ کسی نبستم!
هم ترانه! یاد من باش!
بی بهانه یاد من باش
وقت بیداریِ مهتاب،
عاشقانه یاد من باش!
اگه باشی با نگاهت، میشه از حادثه رد شد!
میشه تو آتیش عشقت، گُر گرفتنُ بلد شد!
اگه دوری، اگه نیستی، نفس فریاد من باش!
تا ابد، تا تهِ دنیا، تا همیشه یاد من باش!
هم ترانه! یاد من باش!
بی بهانه یاد من باش!
وقت بیداریِ مهتاب،
عاشقانه یاد من باش!
--------------------------
سیاوش قمیشی
پاییز و شب های طولانیش و هوای سرد و نوشیدنی گرم و اگر کسی گیر ندهد یک دل سیر سهراب سپهری، شاملو، حافظ و سعدی...صبح که شد تازه یادت
بیوفتد دلت میخواهد بخوابی...
گیجی عشق و تنهای، اشعار خوانده شده چنان خوابی به چشمانت هدیه میکنند که تا
عصر همان روز میخوابی (البته نمیگذارند)... بعد که بیدار شدی راه بیوفتی در خیابان ها... کوچه
پس کوچه های شهر تورا قدم میزنند و تو، او را قدم میزنی...
پاییز ، شب ، شعر و آهنگ و کوچه های ...
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
رمیدی و نرمیدم، بریدی و نبریدم
اگر ز جان ملامت، شنیدم از تو شنیدم
وگر ز کرده ندامت، کشیدم از تو کشیدم
شکوه دارم شکوه دارم با دل بی غمگسارم
مُردم ای مهتاب بسوزی، همچو شمعی بر مزارم
بعد از این یا گردبادم، یا در این صحرا غبارم
تا رسم در رهگذارت، یا رسی در رهگــذارم...
گذشتی و نگذشتم، شکستی و نشکستم
بریـــدی و نبریــدم، گسستی و نگسستم
اگر که خــانه به دوشم، اگر که باده پرستم
کجا که با تو نبودم؟! کجا که بی تو نشستم؟!
شکوه دارم شکوه دارم با دل بی غمگسارم
مُردم ای مهتاب بسوزی، همچو شمعی بر مزارم
بعد از این یا گردبادم، یا در این صحرا غبارم
تا رسم در رهگذارت، یا رسی در رهگــذارم....
شعر از مهرداد اوستا
پخش با صدای عبدالحسین مختاباد
اگه شام بخوان میگن همش به فکر شکمتی.
اگه شام نخوان میگن چی کوفت کردی
از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست
بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست
من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز
بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست
غمدیده ترین عابر این خاک منم من
جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست
در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا
مانند کویری که در آن قافله ای نیست
می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس
در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست
شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد
هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست