آغاسی هم رفته است و ما پیوسته به ماندن حیرانیم، این را آغاسی میگفت
وقتی که پای از مرز سیسالگی بیرون میگذاشت اما آن وقتها جوانتر بود و
قبراق.
.
با همه لحن خوش آوایی ام
در به در کوچه تنهایی ام
ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمه تو از همه پرشورتر
کاش این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ما می شدی
مایه آسایه ما می شدی
هر که به دیدار تو نائل شود
یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه مرا عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه جان من است
نامه تو خط عوان من است
ای نگه ات خواستگاه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز زچشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعده دیدار ما
وب نوشته خوبی داری به دلم نشست امیدوارم موفق باشی در پناه ایزد منان
سلام
لطف دارین
شما هم موفق باشین
عاشق این شعرم مرسی.واقعا به دل آدم میشینه...
mamnoonam mohandesam
delamo atiiiish dadii
khoda hefzet kone mohandes
enshala harchi az khoda mikhaiii behet bede dada
mazam mamnoon