مهندس کامپیوتر (نرم افزار)
فروش سامانه ارسال و دریافت پیام کوتاه
www.2972.ir
www.sms-ista.ir
javad_zah@yahoo.com
ساکن مشهد
---------------------
خدایا . . .
خواستم بگویم تنهایم
اما نگاه خندانت ، مرا شرمگین کرد
چه کسی بهتر از تــو ... !
=============
اگر تنهای تنها شوم باز هم خدا هست او جانشین تمام نداشتن های من است
---------------------
گفتیم پوستکلفت میشیم، دیگه راحت میشیم. نمدونستم پوست ِ کلفت که کنده شه دردش بیشتره
----------------
از تصادف جان سالم به در برده بود و می گفت زندگی اش را مدیون ماشین مدل بالایش
است و خــــــــــــــــــــــــدا همچنان لبخند میزد. . . .
----------------
غلط است این تفکر که بپنداریم زندگی می گذرد
بپذیریم عزیز ؛ زندگی می ماند ؛ من و تو می گذریم
--------------
این روزها نوازنده خوبی شده ام ...
دلم شور می زند ...
چشمانم تار ...
-----------------
دیگر کمتر اشـــک می ریزم ..
دارم بُزرگ میــشوم یا سنـــــگ ..!
نمی دانم ..!
---------------
هر جا دلت شکست
خودت شکسته ها رو جمع کن !
تا هر ناکسی منت دست زخمیشو به رخت نکشه !!!!
---------------
اینجا ایران است رسم آدم هایش عجیب است!
اینجا گم که مى شوى
به جاى اینکه دنبالت بگردند فراموشت مى کنند.....
---------------
کدام عاشقتر بودیم؟
من که
بخاطر عشق
دنیایم جهنم شد...!
... یا آدم که
بهشتش
دنیاشد...!
-------------
**لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه کهنه اند و جیرجیر میکنند! ولی خوش به حالشان که لنگه ی همند**
ادامه...
نظرسنجی
نظرتون در مورد وبلاگم چیه؟لطفا دلیل انتخابتونو در بخش نظرات بگید
سلام جواد جون
یه روز یه یه مهربونی این شعرو به من یاد داد حالا امروز نوبت منه :
یک مرد چه میخواهد ؟
دستی که بگیرد در دست
چتری که بگیرد بر دوش
یک همقدم عاشق
با او بشود مدهوش !
یا حق
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
این دیگه آخره معرفته
سفر حجمی در خط زمان
و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن
حجمی از تصویری آگاه
که ز مهمانی یک آینه بر میگردد
و بدینسانست
که کسی میمیرد
و کسی میماند
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد ، مرواریدی
صید نخواهد کرد .
سلام جواد جون
یه روز یه یه مهربونی این شعرو به من یاد داد حالا امروز نوبت منه :
یک مرد چه میخواهد ؟
دستی که بگیرد در دست
چتری که بگیرد بر دوش
یک همقدم عاشق
با او بشود مدهوش !
یا حق